سلام
من متاسفانه کافیه یکبار برم یک جایی استرس بگیرم
حالا از حرف بقیه یا اتفاقی که اونجا افتاده و مثلا یکبار از استرس عرق کردم و فشارم افتاده پایین تمومه
دیگه نمیتونم برم اونجا و برای رفتن به اونجا دچار ترس و استرس میشم
مثلا یکبار رفتم دکتر استرس گرفتم دیگه تمومه نمیتونم برم اونجا و برای تزریق آمپولام هم دیگه نرفتم
دیگه نمی دونم باید چیکار کنم .... برم هم استرس میگیرم حالت غش بهم دست میده
مگر آرام بخش مثلا آلپرازولام بخورم
سلامنوشته اصلی توسط afshin98
به نظرم نباید به خودتون اینجوری تلقین کنید واین صرفا بخاطرافکارتونه. اگه یه اتفاقی یه بار براتون یه جایی بیوفته این به این معنی نیست که دیگه از اون به بعد همیشه اون اتفاق اونجا میوفته اول بهتره که یه باز بینی تو افکار خودتون داشته باشید ودوم هم به نظرم میتونید از روش روبه روشدن با ترس ها استفاده کنید مثلا اگه یه بار رفتین مطب دکتر وحالتون بد شده یه بار که حالتون خوبه وسلامت هستید هم برید به اونجا سر بزنید وتوی اون محیط قرار بگیرید وسعی کنید آروم باشید ...
تنها چیز غیر ممکن درجهان خود کلمه غیر ممکن است.
منی که، نام شراب ازکتاب می شستم
زمانه چنان کرد،که کاتب دکان میفروش شدم
سلام
یه مقدار که لازمه شما تحت نظر روانپزشک باشین و دارو مصرف کنین
با توجه به تاپیکهای قبلیتون که خودتونم به همین نتیجه رسیده بودین
اما به توصیه های دریا جان هم توجه کنین توصیه های خوبی هستن
رویارویی با ترسها در شرایطی که وضع روانی مناسبی دارین
به نوعی پاکسازی خاطرات تلخ و جایگزین کردنشون با ارامش و احساس خوشایندی
به طبیعت بگو حواسش جمع باشد
اگرچه کلی دیر ای تقدیر
اما با دستان و شاخهایم امده‌ام!
اما بخاطر جنگ جنى با حيواناتت به سركردگی سگی ت
مجبور شده ام سُم به پاى شعرم بكوبم
شاخ دراورده باشد هنر
و دُمى بافته ام در اخر مغزم
چون جنگ حیوان با حیوان زبان مشترک میخواست
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟